قدس آنلاین- مهاجرانی که به دلیل شرایط داخلی افغانستان از سه دهه پیش به ایران مهاجرت کردند حالا بخشی از جامعه ایرانی شدهاند. این مهاجرت با فراز و فرودهایی همراه بوده است. برای آنکه بدانید حال و روز آنها در کشورمان چگونه است، کافی است مطلب زیر را بخوانید تا تصویری هر چند نه کامل از این شرایط برایتان شکل بگیرد.
• همین که میتوانم کار بکنم خوب است، اما...
درست ۶ سال قبل بود و چند روزی از مهرماه میگذشت، به طور اتفاقی با پسرکی که مشغول جمع کردن ضایعات بود آشنا شدم و همین دیدار زمینهای برای دوستی با او و خانوادهاش شد که دو دهه است به امید زندگی بهتر از افغانستان به ایران مهاجرت کردهاند. بگذارید تصویری از این خانواده هفت نفره آن هم به عنوان یکی از دهها خانواده مهاجری که در ایران زندگی میکنند ارائه دهم.
یکی از فرزندان دختر خانواده به خانه بخت رفته است و حالا آنها خانوادهای ۶ نفرهاند؛ سه دختر و یک پسر به همراه پدر و مادر؛ نه یارانهای دریافت میکنند و نه بیمه دارند، البته مدرک اقامتی هم ندارند چون چند سال قبل مدارک آنها مفقود شده است!
پدر خانواده با لبخندی از حال و روزشان برایمان میگوید: «خوشحالیم در ایران زندگی میکنیم اینجا حداقل همین کار و امنیت هست. پسرم اول به مدرسه مهاجرین میرفت اما بعد توانستیم در مدارس ایرانی ثبت نامش کنیم و امسال به کلاس ششم میرود؛ البته مجبور است، زمان مدرسه و سه ماه تعطیلی و روزهای تعطیل کمک خانواده باشد».
از او درباره سختی زندگی در ایران و مشکلاتشان میپرسم، میگوید: «مشکل اصلی ما نداشتن مدارک اقامت است وگرنه برای ثبت نام بچههایم به ما نامه دادهاند تا آنها را ثبت نام کنیم و این خیلی برای ما مهم بود که درس بخوانند. اما مشکل اصلی من این است که نمیتوانم کار کنم، چون مدرک اقامتی ندارم برای همین، پسر نوجوانم بیشتر کار میکند و خودم مجبورم ساعتهایی برای جمع کردن ضایعات بروم که ماموران نباشند تا از کارم جلوگیری نکنند و بازداشتم نکنند. چون تا حالا چند بار این اتفاق افتاده است و از من تعهد گرفتهاند که ضایعات جمع نکنم، اما من مجبورم برای سیر کردن شکم زن و بچهام کار کنم».
درباره اجاره مسکن و زمان کاری هم میپرسم، میگوید: «الان باید هر ماه ۱۵۰ هزار تومان پول کرایه خانه بدهم و ساعت کار هم طوری میروم که بیشتر بتوانم از تاریکی شب استفاده کنم. قبلاً موتوری داشتم که به دلیل نداشتن گواهینامه آن را توقیف کردند. با این وضعیت کارکردن خیلی سخت است. اگر هر دو نفر با هم برویم تا روزی ۶۰ هزار تومان کار میکنیم که باید با آن خرج ۶ نفر را بدهم».
• الآن تحصیل راحتتر شده است
حالا تصویری از یک جوان مهاجر مشغول به تحصیل داشته باشید. او که خود را سعید معرفی میکند، میگوید: «زمانی رفتن به مدرسه برای مهاجران سختی بیشتری داشت. یادم هست کلاس دوم راهنمایی برای اینکه من و برادر و خواهرانم بتوانیم به مدرسه برویم، یک هفته هر روز به اداره اتباع میرفتم تا مراحل اداری ثبت نام در مدارس را طی کنم و این روند با کمی بالا و پایین تا سوم دبیرستان ادامه داشت».
این جوان ادامه میدهد: «سال ۱۳۸۵-۱۳۸۶ که قرار بود در مقطع پیش دانشگاهی تحصیل کنم، دانش آموزان افغانستانی طبق ضوابط جدید از آبان ماه از راه دور پیش دانشگاهی میخواندند. آن سال، تعداد زیادی از دانش آموزان مهاجر بدیها و خوبیهای این سیستم را شناساندند. در مقطع دانشگاه هم سال۸۸ طبق قوانین، دانشجویان مهاجر افغانستانی یا باید کارت پناهندگی خود را تحویل و پاسپورت و اقامت تحصیلی دریافت میکردند یا قید درس را میزدند و به عنوان پناهجو در ایران زندگی میکردند و من و تعداد زیادی از هم دورهایها که در دانشگاههای مختلف ایران بودیم راه اول را انتخاب کردیم و این آغاز ماجرایی بود که تا گرفتن ویزای تحصیلی نزدیک به یک سال زمان برد».
این جوان مهاجر و دانشجو با بیان اینکه شاید بهتر باشد، بگویم ما دهه شصتیهای مهاجر، سختی زیادی درمقایسه با دیگر هموطنان مان در زمینه تحصیل در ایران کشیدیم. او ادامه میدهد: «این روزها تحصیل تا دیپلم خیلی راحت شده و مهاجران به مراتب مشکلات کمتری در مقایسه با آن زمان دارند، اما دانشجویان مهاجر هنوز مشکلات زیادی دارند که امیدوارم مسئولان جمهوری اسلامی ایران برای رفع آن اقدام کنند».
کار کردم اما با مزایای کمتر و بدون بیمه
از این جوان درباره کار کردن در ایران هم میپرسم و پاسخ میدهد: «در زمینه کار، مشکلات به مراتب بیشتر است، اما من به عنوان یک دانشجو به لطف خدا مشکلی نداشتم، اما هیچ وقت بیمه نشدم و حقوق و مزایای من مانند همکاران هم سطح من نبوده است».
او درباره برخورد مردم با مهاجران هم میگوید: «در مقایسه با سالهای قبل برخورد مردم و دولت خیلی بهتر شده تا آنجا که در برخی شهرهای ایران احساس میشود مردم، مهاجران را پذیرفتهاند و با آنها احساس راحتی دارند.
دشواریها برای مهاجران قابل توجه است
محمد کاظم کاظمی، چهره سرشناسی در ادبیات امروز ایران و افغانستان است؛ از او پرسیدم آیا وضعیت برای شما به عنوان چهرهای شناخته شده فرق میکند و او میگوید: «در مقررات و قوانینی که برای مهاجران وضع شده است، تفاوتی بین چهرههای سرشناس مهاجر و دیگر مهاجران نیست، هر چند در بعضی موارد گشایش هایی برای بعضی از افراد سرشناس در مسائلی همچون فعالیتهای شغلی به صورت غیر رسمی اتفاق میافتد. اما مثلاً اگر خواسته باشم گواهینامهام را که یک ساله تمدید میشود و یا مدارک اقامتی و... را تمدید کنم با بقیه فرق ندارم. پس گاهی موارد استثنایی وجود دارد که آن هم بعد از دوندگی فراوان اتفاق میافتد، مثل ثبت نام فرزندم در مدرسه و مناطقی که بچههای افغانستانی حق تحصیل ندارند».
وی ادامه میدهد: «در مجموع دشواریها برای همه مهاجران در سطح قابل توجهی است، مثلاً در شهری چون مشهد ما مناطق ممنوع برای ثبتنام دانشآموزان داریم و هر سال برای ثبتنام فرزندمان باید کلی بدویم؛ البته من دوست ندارم که در نگاه متولیان امور تفاوتی بین یک شخص نخبه و یک فرد معمولی مهاجر باشد، بلکه باید قوانین برای همه یکی باشد تا تبعیض به وجود نیاید».
قوانین دست و پاگیری برای مهاجران وجود دارد که هیچ توجیه منطقی ندارد هر چند در این ۳۳ سالی که در ایران زندگی کردهام، قوانین برای مهاجران از جهاتی بهتر شده است، اما با وجود اینکه بیش از سه دهه از حضور بعضی از مهاجران در ایران میگذرد، تفاوت آن قدر محسوس نبوده است؛ در صورتی که در دیگر کشورها یک مهاجر بعد از سه یا حداکثر پنج سال اقامت، تابعیت آن کشور را دریافت میکند و حتی کودکی که در آن کشور به دنیا میآید تابعیت آن کشور را میگیرد».
بسیاری از قوانین رنج مهاجران را بیشتر میکند
وی ادامه میدهد: «ما دفترچه خدمات درمانی نداریم و در حال حاضر میتوانیم از بیمه خصوصی با شرایط سختتر استفاده کنیم و جالب اینکه تا چند سال قبل هزینههای درمان ما که بیمه هم نداشتیم سه برابر هزینه هایی بود که یک ایرانی پرداخت میکرد! توجیه هم این بود که مهاجران چون اتباع بیگانه هستند باید هزینهها به صورت ارزی حساب شود، یعنی این نگاه بود که این مهاجران مثل توریست هستند و با دلار خرج میکند».
کاظمی ادامه میدهد: «به نظرم بسیاری از قوانین دست و پاگیر برای مهاجران، هم زحمتی است برای بخشی از نهادها و سازمانهای ایرانی و هم رنج جامعه مهاجران را بیشتر کرده است؛ شاید نگاه این بوده است که با این سختگیریها، مهاجران به افغانستان برگردند، اما آنهایی که توانستند، برگشتند و آنهایی که ماندهاند شرایط برگشت را نداشتهاند و سختگیری کردن سبب میشود رنج آنها بیشتر شود و عملاً کمکی به برگشت مهاجران نمیکنند».
این شاعر و منتقد میگوید: «خیلی از این مقررات دست و پاگیر را میتوان رفع کرد، مثلاً گواهینامه ما یک ساله است و تمدید اقامت هم یکساله است. تمدید گواهینامه مدتی طول میکشد و فرد نمیتواند از وسیله خودش استفاده نکند، پس بدون گواهینامه استفاده میکند که در صورت تصادف مشکل چند برابر میشود، در صورتی که وقتی فردی ۳۰ سال است در این کشور زندگی میکند، چرا نباید تمدید مدارک اقامت پنج ساله باشد و یا اعتبار گواهینامه چند ساله باشد و از این موارد بسیار داریم».
ایرانیها و مهاجران انس و الفت دارند
او در پایان تأکید میکند: «ناراضایتی مهاجران بیشتر به دلیل مقررات دست و پاگیری است که وضع شده است و میتواند اصلاح شود، اما جامعه ایرانی و جامعه مهاجران با هم انس و الفت خوبی دارند. با هم زندگی کردهایم، داد و ستد کردهایم، وصلت کردهایم و... مگر در موارد خاص که این هم در هر کشوری پیش میآید، ولی به طور کلی رفتار ایرانیان با مهاجران رفتار خوبی بوده است. رسانهها هم بخصوص در سالهای اخیر نگاه خوبی داشتهاند و همچنین جامعه فرهنگی و علمی ایران و تنها مشکل همان نهادهای مسئول امور مهاجران هستند که به دلایلی که برای ما هم مبهم است، تنگناها و مشکلاتی را به وجورد میآورند که باعث میشود تصویر بدی از ایران در برخورد با مهاجران به وجود بیاید!
نظر شما